1 2 3...شروع!.
همیشه دوست داشتم خاطراتم بنویسم...
و حالا دارم اینجا مینویسم....
از خاطراتم.....
از روزمره هام.......
از خودم...از زندگیم.... از دغدغه هام....از همسرم.....
شروع آشنایی من با وبلاگ رو خوب یادمه:
صبح یه روز سرد پاییزی بود که
همسری زنگ زد و یه آدرس رو بهم داد که برم ببینم
و من مشتاقانه به اون آدرس رفتم
یه وبلاگ بود که همسرم واسم ساخته بود...
از اون روز من یه جایی پیدا کردم برای یاداشتهای مثلا خصوصیم
و
وبلاگ و وبلاگ نویسی و دوستان وبلاگی شد جزیی از زندگیم!
.
.
اون روز 19 آذر 86 بود, ساعت 11صبح!
و حالا تقریبا یک سال از اون روز گذشته و من اینجام
با
مثل هیچکس